آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
تـــــــــــرس از آینــــــده سلام.... آره خیلی وقته اپ نکردم. به دلایل بسیار... می دونید که زندانی به نام مدرسه هم وجود داره. مخصوصا اگه شکنجه گر اون زندان فامیلش خوب نژاد باشه. هر چند بعضی ها ارزشش رو ندارن که من بهشون فکر کنم اما واقعا روی اعصابم یورتمه میرن. از شون متنفرم. بازم میگم حتی ارزش ندارن تو وبم راجع بهشون بحرفم... بی خی خی... سال جدید در حال آمدنه. عید همگی مبارک پیشاپش. سالی سرشار از آزادی رو براتون آرزو مندم میخواستم این وب رو حذف کنم اما دیدم یادگار تابستونه آزادی-تابستون- نت یه عشق رو تونستم 19 ماه نگه دارم! باور نکردنی و غیر ممکنه! آره باید سه سال بشه....آره آره سال دیگه دبیرستان.....یعنی ترس....یعنی بزرگ شدن و مشکلات یعنی ترس از آینده آناستازیا.....فرشته ی کودکی من....کجایی؟! عاشق آهنگاتم که منو می بره به اون روزا!!
Who know where is this way will be go? back to who I was or find my future جین جونم....دیگه منم کم کم دارم بزرگ میشم....دبیرستان معنای زیادی داره...لااقل برای من...آره نمیتونم از فردا فرار کنم.... نمی تونم خودمو نجات بدم.... آره 14 سال زیاده.... واسه کلی کارا! کم کم روزی می رسه که میگن... دیگه تیکن بازی نکن ...بزرگ شدی!
چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 21:47 :: نويسنده : پرنیان
![]() ![]() |